سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دستاورد دانش، بی رغبتی به دنیاست . [امام علی علیه السلام]
نقش بسیج در دفاع مقدس

تصوری که ما از نوع جنگ ها در ذهن داریم مثل دفاع مقدس است. اما این جنگ برای حدود نوزده سال پیش است و در این مدت در دنیا تحولات زیادی در زمینه جنگ به وجود آمده که تاثیرات عمیقی را در فضای بین المللی گذاشته است. در واقع جنگ ها متفاوت شده اند. اکنون جنگ ها را به چهار نسل تقسیم می کنند. نسل سوم همان هشت سال دفاع مقدس ایران است که در حوزه نظامی صورت می گیرد و از سلاح و مهمات معمولی استفاده می شود، اما بعد از آن تحولاتی را شاهد هستیم، به طوری که آمریکا در حمله اول به عراق در سال 1992 از 85 درصد مهمات معمولی و 15 درصد مهمات هوشمند استفاده کرد و در جنگ عراق ، در سال 2003 ، به 15 درصد مهمات معمولی و 85 درصد مهمات هوشمند تبدیل شد. اما در جنگ جدید و نسل چهارم 100 درصد از مهمات هوشمند و تخصصی استفاده می شود. براساس هر نوع کار کرد از نوعی بمب مخصوص استفاده می گردد.
پیش از این نوع جنگ ها، سه عنصر عملیات روانی، فعالیت های اطلاعاتی و تصرف سرزمین ، شاخص پیروزی بود، امادر جنگ های جدید، آمریکایی ها از مفهومی باعنوان تعویض نظام سیاسی برای هدف جنگ استفاده می کنند، یعنی دیگر تصرف خاک هدف نیست و هدف نهایی تغییر نظام سیاسی است. بنابراین ابزار و لوازم جنگی با قدیم فرق کرده است.
لذا اول باید دشمن را کامل بشناسیم و بدانیم که چگونه می خواهد با ما برخورد کند و تاکتیک هایش چیست؟ توجه آمریکا در جنگ به حمله از راه دور و به اصطلاح دور ایستاست؛ به مانند جنگ 33 روزه لبنان و اسرائیل . دشمن در این تاکتیک از فواصل حمله می کند که ما نمی توانیم با آن مقابله مستقیم کنیم و بیشتر تهدیدات «هوا پایه و دریا پایه» است و جنگ « زمین پایه» وجود نخواهد داشت. با توجه به اینکه آمریکا در اطراف، پایگاه و نیرو دارد امکان دسترسی به کل جغرافیا برایش مقدور است. با اهمیت به این موضوع جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی وابسته به مردم است و اداره آن هم به عهده مردم است، وقتی هدف تغییر نظام باشد دشمن با برهم زدن تعادل اداره مردم ، به هدف خود نزدیک می شود و در این چارچوب به دنبال این است که زیرساخت ها و تاسیسات حیاتی و ضرورتی آن را از کار بیندازد و از تاثیر آن بر مردم و نارضایتی های به وجود آمده استفاده کند.
در این حالت جغرافیایی جنگ و جغرافیایی اداره مردم بر هم منطبق می شوند؛ یعنی در همان جا که مردم زندگی می کنند دشمن در حال نابود کردن زیرساخت ها است و ما، هم باید دفاع کنیم و هم به مردم خدمت رسانی کنیم. برخی ها تحلیل می کنند «جنگ لبنان جنگ پل ها» بود زیرا اسرائیل تمام پل های کوچک و بزرگ لبنان را هدف قرار داد تا ارتباطات زمینی مختل شود. پس در این جنگ هدف اول زیرساخت های اداره مردم و هدف نهایی ناممکن کردن اداره مردم است.
یک سرهنگ آمریکایی در مصاحبه ای از چگونگی حمله به ایران و تهران چنین گفته بود که با توجه به تجربیات مختلف در اطراف تهران مستقر می شوند و از طریق هواپیماها زیرساخت ها را می زنند و از طریق عناصر وابسته، در درون مردم نارضایتی به وجود می آورند، یعنی از دو طریق انهدام زیر ساخت ها و عملیات روانی، مردم را می شورانند و آن ها را با دولت روبه رو می کنند. در رویارویی با این نوع تهدیدات باید از تمام امکانات و ظرفیت های دفاعی استفاده کنیم. این جنگ نامتقارن است، زیرا توان نظامی ما و آمریکا برابر نیست و اگر بخواهیم مقابل آن ها بایستیم باید از «دفاع غیرعامل» در کنار دفاع عامل، استفاده و مفهوم دفاع یکپارچه را دنبال کنیم.
در دولت جمهوری اسلامی پدافند غیرعامل به کلیه اقداماتی که بدون استفاده از سلاح در تهدید نظامی باعث کاهش آسیب پذیری و پایداری کشور شود، اطلاق می شود.ما در پدافند غیرعامل در یک مفهوم جدی می خواهیم با کاهش آسیب پذیری و افزایش پایداری، کشور را از تغییر نظام سیاسی به وسیله دشمن حفظ کنیم. در این جهت چهارعنصر وجود دارد که باید آسیب پذیری شان در مقابل دشمن کاهش یابد. حکومت، دولت، مردم و بخش دفاع.
حکومت، یعنی اصل رابطه قدرت اداره و پاسخ گویی به نیازهای مردم و رابطه ای که بین مسئولان، رهبری دولت و اداره کنندگان جامعه با مردم وجود دارد. دولت، یعنی زیرساخت ها مانند بهداشت و درمان، انرژی ، تغذیه اطلاع رسانی، امنیت و ... مردم ، یعنی هدف دشمن و بخش دفاع هم که تعریف وظایف خود را دارد و در حیطه ما نیست.
در واقع برای این اهداف باید چند کار انجام داد. یکی پدافند غیرعامل است که آسیب پذیری در مقابل تهدیدات را کاهش می دهد ؛ دوم، مدیریت بحران ناشی از جنگ یعنی اداره کشور، استان ، شهر ، محله ، دستگاه و سازمان است که این موضوع همان انطباق جغرافیایی جنگ و اداره مردم است و کار بسیار سختی محسوب می شود. به نظر ما راه حل این قضیه به طور منحصر استفاده از ظرفیت های بسیج است. بسیج در واقع مسئول غیرمستقیم اداره کشور در زمان جنگ است و نقش حیاتی خود را نشان می دهد. خوشبختانه جمهوری اسلامی ایران جزء معدود کشورهایی است که بسیج سازماندهی شده دارد . برای اداره در سطح ملی با هماهنگی وزارت کشور و تایید ریاست جمهوری یک ساختار استانی به نام شورای پدافند غیرعامل استان تشکیل شده و مسئولیت این شورا در هر استان بر عهده استاندار است و در کنار آن سپاه و بسیج به عنوان معاون در امور پدافند غیرعامل قرارمی گیرند. 8 کار گروه نیز برای هر شورا پیش بینی شده است . که بسیج با توجه به سازمان خود در همه آنها حضور دارد. کار گروه های تهدیدات ، اطلاعات ، مدیریت بحران ، بهداشت ، درمان و ... تاکنون این شورا در چند استان تشکیل شده و در باقی استان ها در حال پی گیری می باشد، بنابراین اداره استان برعهده استانداری است و او پاسخ گو خواهد بود، اما بسیج در شهرها و دستگاه ها او را کمک خواهد کرد. کار دیگری که انجام داده ایم ابلاغ شورای پدافند غیرعامل در وزارتخانه ها و دستگاه های دولت است که مسئولیت این شورا با وزیر مربوطه است و بسیج در آن به طور رسمی وظایفی را برعهده دارد. اولین کار این شورا تهدیدشناسی یا دشمن شناسی تخصصی است. تهدیدات در هر حوزه ای وجود دارد و باید به آن توجه کرد. در هر سازمانی گروهی باید آسیب ها و تهدیدات احتمالی را مورد شناسایی قراردهد و این گروه باید از متخصصان باشد. دومین کار، مشارکت در شورای پدافند غیرعامل است، یعنی بسیج باید به میدان بیاید و مشارکت کند. سومین کار، مدیریت در شرایط بحران است، یعنی دستگاه و سازمان باید در شرایط جنگ اداره شود. آن چیزی که می تواند مردم را آرام کند، ارتباط رهبری با مردم از طریق صدا و سیما است و باید آسیب پذیری این سازمان در مسائل فنی کاهش یابد. بخش ها و وزارتخانه های دیگر نیز باید این چنین آمادگی پیدا کنند و متخصصان بسیجی بتوانند جایگزین افرادی شوند و کار را ادامه دهند و این نیاز به دستور ندارد و بسیج خود جوش عمل می کند.
فرهنگ سازی، آموزش و اطلاع رسانی چهارمین کاری است که باید انجام شود. البته بخش آموزش آحاد مردم برعهده صدا و سیما، آموزش عالی ، آموزش و پرورش و سازمان های مرتبط است. پنجمین کار هم کمک به برقراری امنیت و حفاظت اطلاعات است. این موضوع در سطح شهرها به طور ذاتی برعهده نیروی انتظامی و دستگاه های مربوطه است و این مسئولیت در وزارتخانه ها و دستگاه های دولت برعهده حراست می باشد، اما بسیج باید کمک کند. یکی از مواردی که دشمن روی آن توجه ویژه ای دارد استفاده از ستون پنجم و افراد نفوذی است و بسیج باید هوشیار باشد و در صورت تخریب بخشی از ساختمان به سرعت کنترل را دست گرفته و از ورود افراد غیر به ساختمان جلو گیری کند.
مفهوم دیگری که ما در پدافند غیرعامل دنبال می کنیم« دفاع غیر نظامی» است. قبل از انقلاب یک سازمان با همین عنوان وجود داشت که بعد از انقلاب ، در بسیج مستضعفین ادغام شد و نیروی مقاومت بسیج علاوه برجذب ، سازماندهی و بکارگیری نیروهای مردمی مسئولیت دفاع غیرنظامی را هم برعهده گرفت.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدعلی رازدان 89/7/23:: 2:17 عصر     |     () نظر

31 شهریور 1359 با حمله هوایی عراق به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران، جنگ 8 ساله حکومت صدام حسین علیه ایران آغاز شد. این جنگ 19 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و چند روز پس از آن اتفاق افتاد که صدام پیمان الجزایر را در برابر دوربین‌های تلویزیون بغداد پاره کرد. صدام در نطقی با تأکید بر مالکیت مطلق کشورش بر اروند رود (که وی آن را شط‌العرب نامید) و ادعای تعلق جزایر ایران به «اعراب» جنگ را در زمین، هوا و دریا علیه ایران آغاز کرد.
این جنگ در حالی شروع شد که مردم ایران دوران نقاهت پس از انقلاب را می‌گذراندند و طبعاً به بازسازی کشور و آرامش و سازندگی می‌اندیشیدند. نیروهای مسلح نیز به دلیل آن که انتظار جنگ را نداشتند، از آمادگی چندانی برای رویارویی در یک نبرد بزرگ برخوردار نبودند. به همین دلایل، نظامیان عراق در ماههای اول پس از شروع حمله، موفق شدند چند شهر مرزی را در غرب و جنوب ایران تصرف کنند.
علل آغاز جنگ :
گرچه صدام حسین در ساعات میانی 31 شهریور و پیش از صدور فرمان حمله به ایران، موضوع اختلافات مرزی را دلیل وقوع جنگ عنوان کرد، اما حتی خود او نیز می‌دانست این جنگ مرحله اجرایی نقشه برنامه‌ریزی شده، هدفمند و فرامنطقه‌ای است و دولت بغداد به دلیل اختلافات زمینی و دریایی خود با ایران، تنها داوطلب اجرای این نقشه شده است.
واقعیت این است که انقلاب اسلامی تنها سبب از بین بردن «جزیره ثبات غرب» در منطقه نشده بود، بلکه تمامی الگوها و هنجارهای مورد نظر غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را بر هم زده بود. انقلاب اسلامی در برابر نظامهای لائیکی مورد نظر غرب در منطقه، با صراحت، احیاء مذهب را صلا می‌داد. علاوه بر آن قدرتهای بزرگ از این نگران بودند که ثبات مورد نظر آنان در خاورمیانه و همچنین جریان آرام و مطلوب نفت از خلیج فارس، با تثبیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به خطر افتد. به همین دلیل امریکا و اتحاد جماهیر شوروی ـ علیرغم اختلافات برخاسته از فضای جنگ سرد ـ در نارضایی از انقلاب اسلامی ایران موضع یکسانی داشتند.
جمهوری اسلامی ایران در طول یک سال و چند ماه قبل از وقوع جنگ تحمیلی، با فشارهای برون مرزی متعددی روبرو شد:
جنگ تبلیغاتی، سیاسی روانی؛ محاصره اقتصادی؛ بلوکه کردن دارایی‌های ایران؛ تهدیدات نظامی (مداخله نظامی در طبس و ...)؛ تحریف ماهیت انقلاب اسلامی در عرصه بین‌المللی؛ دامن زدن به تروریسم و ناامنی داخلی و حمایت از آن.
هدف از این اعمال، بدبین ساختن افکار عمومی جهان نسبت به انقلاب اسلامی، جلوگیری از شناسایی سیاسی جمهوری اسلامی و فراهم ساختن زمینه های جنگ علیه ایران بود. هدف این بودکه هرگونه برخورد با ایران، در عرصه بین‌المللی، اقدامی در جهت بازگرداندن ثبات و آرامش به منطقه ومطابق خواست جامعه جهانی جلوه کرده و توجیه پذیر باشد. هدف این بود که نگذارند نهضت امام خمینی (ره) به عامل تأثیرگذار در تعیین نظم استراتژیک جهان تبدیل شود.
این گونه اهداف و دیدگاهها نیز نمی‌توانست در چهارچوب اختلافات مرزی و جاه‌طلبی‌های صدام تعریف شود. صدام در حقیقت فریب توطئه خارجی را خورد و جاه‌طلبی‌اش محرکی برای انتخاب عراق در اجرای این توطئه بود. البته در کنار این جاه‌طلبی، صدام انگیزه‌های جداگانه‌ای نیز برای جنگ داشت: صدام از تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر جمعیت 60 درصدی شیعیان عراق نگران بود؛ صدام همانگونه که خود و دولتمردانش به دفعات اعلام کردند از پیمان الجزیره ناراضی بوده و در پی فرصتی برای لغو آن و حل یکسره اختلافات مرزی دو کشور مطابق میل خود بود؛ صدام ـ بعدها از زبان سیاستمداران عراقی و غیر عراقی منتشر شد ـ مایل بود در برنامه نابودی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران و از بین بردن خطرتفکر اسلامی برای استعمارگران، در منطقه پیشقدم شود تا بتواند حمایت دولتهایی را که با پیروزی انقلاب اسلامی منافعشان خطر افتاده، جلب کند و خود رهبری جهان عرب را به دست گیرد.
به همین دلیل بسیاری از تحلیلگران سیاسی، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را تهاجمی فرا منطقه‌ای و برخاسته از اراده برون مرزی می‌شمارند.
البته حوادث بعد نشان داد که امریکا و یارانش در تبیین واقعیت‌ها، اشتباه کرده و دچار خوش‌بینی شده بودند که ناشی از ماهیت رخدادهای سیاسی‌ـ اجتماعی و اطلاعات نادرست امریکا بود. امریکا به رغم نظام و سیستم اطلاعاتی‌اش، همچنین حضور طولانی مدت در جامعه ایران، فاقد اطلاعات واقعی بود و توان تبیین صحیح این اطلاعات را نیز نداشت.
مجموعه این مسایل، امریکا و هم پیمانانش را به چالشی با جامعه ایران کشاند که هنوز بعد از گذشت نزدیک به سه دهه به پایان نرسیده است. گرچه در این مدت تحولات زیادی رخ داده، اما به طور قطع آن چه امریکایی‌ها از آن هراس داشتند اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی ایران در برگرفتن غبار از چهره اسلام و خارج ساختن آن از کنج راکد عبادتگاهها به صحنه سیاسی جوامع بشری موفق بود.
تمهیدات صدام برای جنگ تحمیلی
صدام که اساساً با نیت مبارزه با جمهوری اسلامی ایران در 25 تیر 1358 با کودتا در عراق به قدرت رسیده بود، از ابتدا از تمامی راههای ممکن برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی بهره گرفت.
اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358ش.؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضد انقلاب حمایت از بمب‌گذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راه‌آهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرالهای فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشه‌ها و کتابهای درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.1) و الحاق خیالی این شهر‌ها به قلمرو جغرافیائی عراق؛‌ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی (دهها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است2)؛ انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقد شده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیم‌های خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.
از این رو هجوم نظامیان عراق به ایران در 31 شهریور 1359، تعجب هیچ یک از محافل سیاسی مطلع جهان را برنیانگیخت، چرا که از تمامی اقدامات یکساله صدام، بوی جنگ به مشام می‌رسید.
دولتمردان عراقی از همان ابتدای تجاوزشان تمامی توان سیاسی، نظامی و تبلیغی خود را برای به زانو درآوردن انقلاب اسلامی ایران به کار بستند. در جبهه سیاسی هیأتهای بسیاری را روانه کشورهای اروپایی، آفریقایی و آسیایی کردند و در این مأموریت‌ها تلاش داشتند تا اهداف و مقاصد خود در تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران را، نزد جهانیان توجیه نمایند. در نیمه اول دهه 1360 ش. روزنامه‌ها و رسانه‌های ارتباط جمعی امریکا و اروپا مملو از مقالات و گزارشهایی بود که در آنها، به اهداف و نقشه‌های مقامات عراقی در به راه انداختن جنگ و علت حمایت کشورهای غرب و شرق از آنها اشاره شده بود. در این مقالات در توصیف اهداف جنگ به سرکوب بنیادگرایی در منطقه، توقف صدور انقلاب اسلامی، کاستن از خطر بالقوه برای حکومت صهیونیستی، رفع نگرانی دولت‌های عرب خلیج فارس از قدرت ایران و ... اشاره شده بود.
عراقی‌ها در خلال جنگ، تمام قوانین ومقررات بین‌المللی را زیر پا گذاشتند: پیمان الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاحهای شیمیایی، پیمان منع حمله به اماکن مسکونی، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانی با اسیران جنگی، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردی، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمانها، مقررات و قوانین معتبر بین‌المللی در خلال جنگ تحمیلی از سوی عراقی‌ها به زیر پا گذارده شد.
بغداد در خلال جنگ تحمیلی، از شبکه‌های بمب‌ گذار درداخل کشورو در رأس آنها از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حمایت کرد. منافقین که در فرانسه و بعد در عراق مستقر شدند با سکوت یا حمایت دولت‌های میزبان، بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مسئولان و افراد عادی کوچه و بازار ایران را در خلال جنگ تحمیلی هدایت ‌کردند. ترور مردم عامی و مسئولان نظام، در پاریس و بغداد طراحی و برنامه‌ریزی می‌شد و در شهرهای مختلف ایران به اجرا در می‌آمد. هفتم تیر و شهادت آیت‌الله بهشتی و 72 نفر از مسؤولان ایران، هشتم شهریور وشهادت رئیس جمهور رجایی و نخست‌وزیر باهنر، شهادت امامان جمعه، ترور مستمر مردم عادی از قبیل کاسب، دانش‌آموز، روحانی و غیره از جمله اقدامات تروریست‌های داخلی تحت الحمایه دولت عراق در خلال 8 سال جنگ تحمیلی بود.
علاوه بر این، ابعاد جنگ فقط در مرزها و یا در داخل شهرها به صورت ترورهای روزمره خلاصه نمی‌شد، بلکه خانه‌های مسکونی مردم و مدارس کودکان بی‌دفاع در بسیاری از شهرهای ایران آماج حملات موشکی عراقی‌ها بود و هزاران نفر از تلفات مردمی جنگ ناشی از همین گونه حملات بود. کشتی‌های باری و نفتی که عازم بنادر ایران بودند، در بخش عمده این 8 سال هدف حملات هوایی عراق در خلیج فارس بودند و هواپیماهای جاسوسی ـ آواکس ـ که در عربستان مستقر بودند، جنگنده‌های عراقی را در هدف‌گیری این کشتی‌ها یاری می‌دادند.
حمایتهای جهانی از صدام
در خلال جنگ تحمیلی، عراق از حمایت بی‌دریغ تسلیحاتی، مالی و سیاسی بین‌المللی برخوردار بود. فرانسه، شوروی، انگلستان و چین درصدر صادر کنندگان اسلحه مورد نیاز عراق قرار داشتند، آلمان تأمین کننده عمده جنگ افزارهای شیمیایی عراق بود و دولت‌های عرب حوزه خلیج فارس تأمین کننده عمده نیازهای نفتی، مالی و ترابری عراق بودند.
دولت عراق در 1358ش. حدود 12 میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات کرد، امّا در 1361 توانست در خرید جنگ‌افزار از عربستان سعودی سبقت گیرد و در 1363 ش. بودجه نظامی بغداد از مجموع بودجه نظامی کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس بیشتر شد. در این سال عراق 40 درصد درآمدهای داخلی خود را صرف خرید جنگ‌افزار از امریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه کرد. هزینه‌ای که عراق در دهه 1360ش. صرف خرید سلاح از امریکا و اروپا کرد، از هزینه تسلیحاتی کشورهای صنعتی اروپای غربی در همین دهه بیشتر بود. در این دهه عراق، دو برابر آلمان غربی بودجه نظامی داشت.3
نه در امریکا، نه در اروپا، نه در روسیه و نه در سازمان ملل، هیچ منعی برای تسلیح مداوم عراق به انواع جنگ‌افزارهای کشتار جمعی در دهه 1360 ش. وجود نداشت. بسیاری از این سلاحها در شرایطی به عراق سرازیر می‌شد که این کشور پولی برای خرید آنها نداشته و خود را همه ساله به فروشندگان خود مقروض می‌ساخت. بسیاری از واردات نظامی نیز با صادرات نفتی پاسخ داده می‌شد.
آمارهای رسمی نشان می‌دهد که شوروی، فرانسه و چین ـ سه عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل ـ به ترتیب درصدر کشورهای صادرکننده سلاح به عراق در دهه 1360 ش. بوده‌اند. در طول این دهه، 53 % واردات نظامی عراق به ارزش تقریبی 13 میلیارد و 400 میلیون دلار از شوروی تأمین می‌شد. فرانسوی‌ها نیز با فروش بیش از 5 میلیارد دلار سلاح به عراق در دهه 1360ش. مجموعاً 20 % واردات نظامی عراق را به خود اختصاص داده‌اند. این رقم در مورد چین نیز به 7% یعنی به بیش از یک میلیارد و ششصد میلیون دلار بالغ می‌شد. 4
در کنار فعالیت مستقیم کارخانجات جنگ افزار سازی وابسته به دولت‌ها، مؤسسات خصوصی مختلف نیز در این راستا صرفاً جهت کسب درآمد هرچه بیشتر وارد معرکه شده و بدون توجه به قوانین داخلی هر کشور در مورد منع صدور ساز و برگ نظامی به کشورهای درگیر جنگ و حتی قوانین و کنوانسیون‌های بین‌المللی ناظر بر جلوگیری از تولید و فروش سلاحهای غیر متعارف، عراق را به صورت یک زراد خانه عظیم درآوردند.
این روند باعث شد که حکومت بعث نه تنها به پیشرفته‌ترین تجهیزات نظامی در زمینه‌های جنگ هوایی و زمینی دست یابد، بلکه کارخانجات جنگ افزار سازی متعددی با همکاری کشورهای مختلف به صورت آشکار و نهان برپا ساخت، به طوری که طبق گزارش مؤسسات بین‌المللی، در پایان جنگ، عراق پنجمین قدرت نظامی جهان شد.5
در این جنگ امریکایی‌ها نیز سهم خود را در یاری رساندن به ماشین جنگی صدام و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند: در اسفند 1360، نام عراق از فهرست کشورهایی که واشنگتن از آنها به عنوان «طرفداران تروریسم» یاد می‌کرد خارج شد و در آذر 1363، امریکا به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد و روابط سیاسی با این کشور را برقرار کرد. امریکایی‌ها در موارد متعددی هماهنگ با صدام و به طور مستقیم وارد جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران شدند. حمله به پایانه‌ها و چاه‌های نفتی ایران در خلیج فارس و ساقط کردن هواپیمای مسافری ایرباس ایران بر فراز این منطقه و کشتار 300 مسافر و خدمه آن، دو نمونه از این حملات بود. این حوادث در حالی رخ می‌داد که ایران مورد تحریم تسلیحاتی قرار داشت و این تحریم با شدت اعمال می‌شد. «کاسپارواین برگر» ـ وزیر دفاع وقت امریکا ـ راجع به تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی ایران با صراحت گفته بود:
«... در صورتی که قطعنامه تحریم تسلیحاتی اجرا شود، ریشه توانایی ایران برای ادامه جنگ به سرعت خشک می‌شود و در واقع ریشه موجودیت ایران نیز به صورت یک ملت به خشکی می‌گراید... 6»
شورای همکاری خلیج فارس که در 1359 ش. به بهانه همکاری‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی 6 کشور عضو ـ امارات متحده عربی، بحرین، قطر، کویت، عربستان سعودی و عمان ـ به وجود آمد، عملاً کانونی برای گردآوری دلارهای نفتی منطقه و انتقال آن به بغداد برای تقویت بنیه نظامی عراق شده بود. هنگامی که جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدی 6 کشور عضو این شورا از عراق، از مرز 80 میلیارد دلار گذشته بود. این غیر از میلیاردها دلار نفتی بود که دولتهای منطقه به ویژه کویت و عربستان از پالایشگاهها و پایانه‌های خود به حساب عراق به شرکتها و کمپانی‌های نفتی غرب فروخته بودند.
شیخ نشینهای عرب منطقه به مدت یک دهه به مثابه دولتهای دست نشانده بغداد عمل می‌کردند. عراقیها دائماً از آنها متوقع بودند و برای جنگ و اقدامات نظامی خود بر سر آنان منت می‌گذاشتند و رژیمهای عرب نیز سپاسگزار بعثیها، دلارهای نفتی‌شان را برای حاکمان بغداد ارسال می‌کردند؛ همان حاکمانی که دو سال بعد از پایان جنگ تحمیلی‌شان بر ایران، در حمله جدید خود به کویت و عربستان تلافی حمایتهایشان را کردند!. به همین دلیل، هنگامی که در تابستان 1369 ش.، صدام، طرح حمله گسترده به کویت را آماده می‌کرد، کمترین بهایی برای واکنش احتمالی عربستان و سایر شیوخ شورای همکاری قائل نبود. دولتهای عرب حوزه خلیج فارس در آن سال، در حقیقت پاداش سیاست ده ساله خود را در دفاع یکجانبه از صدام دریافت کردند.
ناکامی صدام در دستیابی به اهدافش
ایمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ایران به حقانیت انقلاب اسلامی و موج عظیم مردمی که در قالب «بسیج» برای دفاع از کیان نظام جمهوری اسلامی ایران طی 8 سال دایماً حضور خود را در جبهه حفظ کردند، بزرگترین سرمایه انقلاب و نظام بود و مهمترین نقش را در توقف ماشین جنگی عراق بر عهده داشت.
در بررسی عوامل شکست عراق در دستیابی به اهداف اعلام شد‌ه‌اش، علاوه بر ایمان و اعتقاد رزمندگان ایرانی، عوامل دیگر از قبیل ناامیدی حامیان صدام از سقوط جمهوری اسلامی ، مردمی شدن جنگ و سرانجام پذیرش قطعنامه 598 از جانب ایران نیز بی تأثیر نبود. نتیجه آن شد که عراقیها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اولیه آغاز قرار داشتند.
«خاویر پرزدکوئه‌یار» ـ دبیر کل وقت سازمان ملل ـ نیز در خاتمه جنگ، با انتشار بیانیه‌ای رسماً از عراق به عنوان «شروع کننده جنگ» نام برد. این بیانیه نیز سندی از مجموعه اسناد حقانیت جمهوری اسلامی ایران درجنگ بود. در خلال این جنگ هیأتهای متعدد صلح از سوی سازمان ملل، سازمان کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد برای میانجی‌گیری به تهران و بغداد سفر کردند که غالباً داوری آنها به دلیل آن که فاقد اصل بیطرفی و گاهی عاری از عدالت و صداقت بود، به نتیجه‌ای نرسید. قطعنامه‌های منتشره از سوی شورای امنیت سازمان ملل نیز به استثنای قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ که در تیر 1366 به تصویب رسید، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعایت نکرده بود.
قطعنامه 598 نیز عاری از اشکال نبود اما نسبت به سایر قطعنامه‌های منتشره، مواضع بیطرفانه‌تری داشت و جمهوری اسلامی ایران علیرغم بی‌میلی اولیه سرانجام در تیر 1367 آن را رسماً پذیرفت. روز 29 مرداد 1367 از سوی سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدریج آتش جنگ در جبهه‌ها خاموش گردید. با این همه هنوز اکثر بندهای قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتی از پیام امام خمینی(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرایط سیاسی آن روز چنین است:
... من با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور که به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم و خدا می‌داند که اگر نبود انگیزه‌ای که همه‌ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی‌بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود...
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده‌های معظم شهدا و بدا به حال من که هنوز مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سرکشیده‌ام و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم، و بدا به حال آنان که در این قافله نبودند، بدا به حال آنهائی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت، بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند.7
به این ترتیب جنگی که در 31 شهریور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد، بدون دستیابی آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پایان رسید.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدعلی رازدان 89/7/21:: 11:22 عصر     |     () نظر
چه کسی را می توان شهید نامید؟

«شهید» کسی است که برای برقراری عدالت قیام می‌کند ، خود را در راه خدا فدا کرده و برای رسیدن به رضا و وصال محبوب ، از هستی خود هجرت می‌کند.
واژه «شهید» در قرآن کریم فراوان به چشم می‏خورد ؛ شهید از اسماء حسنای الهی است و در لغت به معنی کسی است که در گواهی ‌دادن خود امین باشد و نیز گفته‏ شده است شهید به معنی کسی است که هیچ چیز از علم او پوشیده نیست و به معنی حاضر هم به کار رفته است.
شهید بر وزن فعیل و صیغه مبالغه است ؛ وقتی علم به طور مطلق و بدون قید در نظر گرفته شود ، بر ذاتی که به آن متّصف شده «علیم» اطلاق می‏شود و چنانچه مقصود ، اطلاع از امور نهانی باشد، متّصف به آن را «خبیر» می‏گویند و هرگاه اطلاع از امور ظاهر مراد باشد از آن به «شهید» تعبیر می‏‌شود .

نکته قابل توجه این است که چرا به کسی که در راه خدا کشته می‏شود «شهید» می‏گویند؟ و آیا کسانی که در غیر از مسیر حق حرکت می‌کنند و کشته می‌شوند، شهید هستند یا خیر ؟

به کسی که خود را در راه خدا فدا کرده و برای رسیدن به رضا و وصال محبوب از هستی خود، در این عالم صرف نظر کرده و از تمام لذائذ مادّی دست کشیده «شهید» اطلاق می‏کنند.
از این جهت «شهید» را «شهید» گفته‏اند که خداوند و فرشتگان گواهی می‏دهند که او اهل بهشت است و در روز قیامت از وی می‏خواهند که با پیامبر (ص) درباره اعمال و کردار امم پیشین شهادت بدهد.
همچنین «شهید» زنده، شاهد و حاضر است و می‏بیند و برای آنکه کرامت‌ها و نعمت‌هایی را که به سبب کشته شدنش در راه خدا برایش آماده شده می‏بیند.
به این دلیل به فردی که در راه خدا کشته می‌شود، «شهید» می‌گویند که در راه گواهی دادن به حق و در راه امری که برای خداست قیام کرده به گونه‏ای که هستی خود را در آن راه از دست داده و راهنمای دیگران است و فرشتگان هنگام کشته شدن گواهی دهند که او در راه خدا کشته شده و در نزد او حاضرند.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدعلی رازدان 89/7/21:: 11:3 عصر     |     () نظر

تشکیل بسیج مستضعفین ارتش بیست میلیونی به فرمان امام خمینی (ره) هوشیاری و درایت بی نظیر حضرت امام خمینی (ره) ازجمله اساس ترین عوامل در جهت خنثی سازی توطئه ها به حساب می آید که به برکت این دور اندیشی و هدایت انقلاب در مسیر اصلی خود ، زمینه انقلاب دوم فراهم آمد و باسقوط لانه جاسوسی آمریکا ، شیطان بزرگ با ضربه ای سخت و جبران ناپذیر روبرو شد . اسناد بدست امده از لانه جاسوسی و اظهارات صریح حکام آمریکایی مردم و رهبران کشور به ویژه حضرت امام را با این حقیقت آشکار مواجه ساخت که احتمال مداخله نظامی آمریکا و هجوم وی به جمهوری اسلامی ، امری بعید و غیر ممکن نبوده و باتوجه به سوابق این کشور در جهان لزوم آمادگی مردم جهت مقابله و رویارویی را در کوتاهترین زمان ممکن آشکار می ساخت . براین اساس امام امت در پنجم اذر ماه سال 58، یعنی در مدتی کمتر ازیک ماه بعد ازانقلاب دوم ، فرمان تاریخی تشکیل بسیج را صادر فرمودند.یک مملکت بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد و یک چنین مملکتی آسیب پذیرنیست و مردم دلسوخته و مسلمان پاکباخته که دل در گرو عشق به انقلاب و هدفهای والای آن داشتند، با آمادگی و قصد و اراده خلل ناپذیر جهت پاسداری از دستاورهای انقلاب گروههای مقاومت مردمی رادر پایگاهای بسیج و در آن زمان در مساجد سراسر کشور تشکیل دادند.

اولین تجربه آنها به صورت عملی یاری رساندن به سپاه و کمیته در قالب رویارویی با ضد انقلاب و خنثی سازی توطئه های آنها بوده و ازاین راه نقش موثری در خدمت به انقلاب و اهداف الهی آن هم نشان دادند . با هجوم و تجاوز ارتش عراق به کشور اسلامیان در شهریور 59 این اعتقاد که یک سازماندهی جهت تشکیل بهتر نیروهای مردمی بوجود آید ، قوت گرفت و آز آن پس نیروهای مردمی صاحبان اصلی انقلاب اسلامی جهت حضور گسترده د رجبهه گروه گروه به بسیج ملحق گردیدند و عملیاتهایی چون طریق القدس ، حصر آبادان ،فتح المبین ، ثامن الائمه و الفجر 8 وکربلای 5 و... از دستاوردهای عظیم این تشکیل الهی بود.

                                                                                                  


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدعلی رازدان 89/7/11:: 11:37 عصر     |     () نظر

                                                            بسم الله الرحمن الرحیم

بسیج شجره ی طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد و بسیجی شاخ برگ درختیست که با ایثار و فداکاری تمام مجاهدان از صدر اسلام تاکنون پیوسته مراقبت شده تا بوی دل انگیز آن بهار صلح و امنیت را برای میهن اسلامی مان به ارمغان بیاورد و بسیجی بر بالای آن حدیث عشق را سروده است .

بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن ، اذان شهادت و رشادت سرداده‌اند و بسیجی دانش آموخته مکتبی است که فارغ التحصیلان آن در جنت رضوان سکنی گزیده و ثمره رشادتهای خود را در لقاء پروردگار خویش یافته اند .

بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن ، نام و نشان در گمنامی و بی نشان گرفته‌اند و بسیجی سرباز گمنان امام زمان (عج) است که در مکتب عاشورا تربیت یافته و در دفاع مقدس خود مدرس سلسه رهجویان شهادت گشت .

بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده‌اند و بسیجی آن رزمنده پاکبازیست که شبها در فراق مولای خود نجوا می کند و روز در جهادی حضور دارد که یک روز در برابر هجوم نظام سلطه ایستادگی کرده و اینک در برابر تهاجم فرهنگی اش خاکریز زده است .

تشکیل بسیج در نظام جمهوری اسلامی ایران یقیناً از برکات و الطاف خداوند تعالی بود که بر ملت عزیز و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شد . چرا که اگر بسیج نبود در دفاع مقدس نمی توانستیم در برابر دشمن تا دندان مسلح ایستادگی کنیم و هرجا که نوای دلنشین بسیج طنین انداز شده تحول عظیم به بار آورده که ثمرات آن در همه زمینه ها آشکار شده است .

بسیج یک نیروی مردمی است و به طبقه خاصی تعلق ندارد و بسیجی را می توان در هر قشری از اجتماع جستجو کرد و یافت . بسیجی با ایمان عمیق توام با عواطفی که از خصوصیات ملت ایران سرچشمه می گیرد رفتار و عملکرد دشمن را رصد کرده و هر زمان لازم شد وارد میدان شده و با تفکری که از اسلام ناب محمدی (ص) نشات می گیرد به مقابله با خطرات می رود .

 

بسیجی کسی است که شور و شعور را در هم آمیخته و پیوندی ناگسستنی با مولای خوبان دارد که در قالب زمان محدود نشده و همچنان ادامه دارد . تا زمانی که کشور محتاج امنیت است حضور بسیج و بسیجی لازم و ضروری است و هیچ کشوری در هیچ زمانی بدون امنیت نمی تواند به حیات خود ادامه دهد .

نتیجه :

در یک کلام بسیجی نیرویی کارآمد و سرمایه ای گرانبها برای اسلام و انقلاب و کشور است که با وجود آن ، کشور از گزند دشمنان مصون مانده و راههای ترقی و پیشرفت با سرعتی بیشتر طی می شود و هرکس که این نیروی عظیم را انکار کند در خرد و یا صداقت او باید شک کرد .


 اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یا علی (ع)


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط محمدعلی رازدان 89/7/11:: 11:5 عصر     |     () نظر